سادگی ها

داستانهای دخترک و اقیانوس

سادگی ها

داستانهای دخترک و اقیانوس

هوناز ; سپیده عشق

هونازم 

من هیچ وقت نتونستم به قشنگی تو بنویسم. اما از فروغ کمک گرفتم که یه جوری بهت بگم دوست دارم.

سال نو مبارکت عزیزم 

 اشکان 

 

آسمان همچو صفحه ی دل من
روشن از جلوه های مهتابست
امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوشتر از خوابست 

خیره بر سایه های وحشی بید
می خزم در سکوت بستر خویش
باز دنبال نغمه ای دلخواه
می نهم سر بروی دفتر خویش 

تن صدها ترانه می رقصد
در بلور ظریف آوایم
لذتی ناشناس و رؤیا رنگ
می دود همچو خون به رگ هایم 

آه … گویی ز دخمه دل من
روح شبگرد مه گذر کرده
یا نسیمی در این ره متروک
دامن از عطر یاس تر کرده 

بر لبم شعله های بوسه ی تو
می شکوفد چو لاله گرم نیاز
در خیالم ستاره ای پر نور
می درخشد میان هاله ی راز 

ناشناسی درون سینه ی من
پنجه بر چنگ و رود می ساید
همره نغمه های موزونش
گوئیا بوی عود می آید 

آه … باور نمی کنم که مرا
با تو پیوستنی چنین باشد
نگه آن دو چشم شورافکن
سوی من گرم و دلنشین باشد 

بی گمان زان جهان رؤیایی
زهره بر من فکنده دیده ی عشق
می نویسم به روی دفتر خویش
 
جاودان باشی ...  

ای سپیده عشق 

 

سپیده عشق-فروغ فرخزاد