سادگی ها

داستانهای دخترک و اقیانوس

سادگی ها

داستانهای دخترک و اقیانوس

ناامید

تنها امید من که نا امیده 

امید من دوباره ته کشیده 

لحظه به لحظه فکر نا امیدی 

این لحظات امونمو بریده 

اون که می گفت با دستای دل من 

از قفس بی کسی آزاد شد 

چی شد که با گریه من شاد شد 

با شبنم اشک من آباد شد 

از وقتی رفت یه روز خوش ندیدم 

خواستم دلم یه گوشه ای بمیره 

خسته شدم چه انتظار سختی 

یکی بیاد جون منو بگیره 

قلب من از تبیدنش خسته شد 

نبضم با ضربه های معکوس مرد 

قلب من از خستگی خوابش گرفت  

این دل نا امید و مأیوس مرد 

شاید صدای زخمی دل من 

مرهم زخمای دل تو باشه 

شاید که قصه جدایی من 

نذاره هیچکی از کسی جدا شه  

از وقتی رفت یه روز خوش ندیدم 

خواستم دلم یه گوشه ای بمیره 

خسته شدم چه انتظار سختی 

یکی بیاد جون منو بگیره 

قلب من از تبیدنش خسته شد 

نبضم با ضربه های معکوس مرد 

قلب من از خستگی خوابش گرفت  

این دل نا امید و مأیوس مرد 

عشق

انتظار یعنی اینکه سالها برای رسیدن یه لحظه صبر کنی با اینکه میدونی اون لحظه هیچ وقت نمیرسه ، 


حسرت یعنی دلت برای روزایی که با یه خیال و رویا گذروندی بسوزه ، 


فرصت یعنی بازم چشماتو روی زشتیا ببندی و وانمود کنی همه چی همون طوره که باید ، 


تنهایی یعنی کسی توی دلت باشه اما جلوی چشمت... ، 


گذشت یعنی از وجودت هدیه کنی با اینکه میدونی کسی قدرشو نمیدونه ، 


عشق جمع همه ی ایناس به اضافه ی یه کم خر یت.