سادگی ها

داستانهای دخترک و اقیانوس

سادگی ها

داستانهای دخترک و اقیانوس

محتاج

    فردا که می آیی به سراغم        نفسی نیست....

یادگار

 

 

من... تو... نسیم... موج دریا     

risk

I wanna risk it so bad 

that my head bumps into a glass window 

and a drop of blood bubbles out of my forehead 

and slips all the way down to the tip of my nose  

what if i wanna risk it so bad

خانه تکانی

 خانه دلم کوچک و شلوغ است 

 دلتنگی هایم را به زور در انباری جای داده ام 

 اما خاطراتت  

 همه جا ریخته 

 عشقت  را از میانشان برمیدارم  

 گرد کینه را با دقت از آن پاک میکنم

 و بر طاقچه میگذارمش 

 آغوش گرم و دوست داشتنی ات را به اتاق خوابم می برم 

 دوست ندارم کسی آنرا روی زمین پیدا کند ...

 بیهوده میکوشم 

 من که منتظر میهمان نیستم 

نفس

 با هر نفسی که میکشم 

 یاد تو را با اشتها می بلعم 

 خاطراتم را از جعبه ی زیر تختم دزدیدی 

 و بجایش یک مشت سنگ ریزه ریختی 

 هرآنچه دارم همین نفسم است 

 که روزی با تو یکی بود

ت ن ف ر

متنفرم از اینکه همه جا نشستی و  

 

حرف از بی ریایی زدی 

 

متنفرم. متنفرم. متنفرم

کسی چه میداند؟

 

زن سیاه پوش لاغر اندام 

عجوزه پیر  نفرت انگیز 

شاید هیچ وقت نمی خواست ....