سادگی ها

داستانهای دخترک و اقیانوس

سادگی ها

داستانهای دخترک و اقیانوس

...

نمیخوام بخندم فقط دلم میخواست دیگه هیچ وقت نتونم اشک بریزم ....

دیره...

تنهایی مثل یه فریاده که توی گلوی آدم خفه میشه...تنهایی یعنی اینکه هیچ کس برای تو حوصله نداشته باشه... یعنی اینکه تا بیای دهنتو باز کنی که حرف بزنی همه با دست اشاره بدن...هیس یه کم صبر کن... این صبر کردن گاهی سالها طول میکشه... گاهی یک عمر منتظر میمونی که حرفتو بزنی... بعضیا هیچ وقت حرفشونو نمیگن... بعضیا حتی بد شانس ترن... چون بعد از مدتها انتظار برای گفتن... حرفشون توی همهمه یِ جمعیت گم میشه و هیچ کس نمیفهمه چی میخواستن بگن.
نمیدونم قراره توی کدوم دسته باشم. فعلا فقط صبر میکنم...از نگفتن نمیترسم... از این میترسم که روزی که وقت کنی حرفم رو بشنوی دیگه نخوام بگم که...

عشق...



امشب خیلی چیزا یاد گرفتم، فهمیدم عشق ارزشش خیلی بالا تر از بچه بازیای دوران جوونیه. فهمیدم احترام ارزشش از همه چیز بالاتره. میشه به خاطر عشق خیلی کارا کرد. میشه جلوی خشمتو بگیری. میشه مرد باشی. میشه شخصیتتو به رخ همه بکشی....
امشب فهمیدم اگه ازم بخواد تا اون سر دنیا هم باهاش میرم. بدون اینکه یه لحظه به امن بودن جام شک کنم. امشب فهمیدم کنارش چه آرامشی دارم، حتی تو سخت ترین شرایط...
امشب فهمیدم عشق خیلی مردونگی میخواد... عشق مرد میخواد.

پس گوش بده...

گلم،
غرورتو دوست دارم... هیچ وقت نشکنش.
لج بازیاتو دوست دارم... مثل بچه که کشتی گرفتن با باباشو دوست داره.
بد اخلاقیاتو دوست دارم... تلخی تو هم برام شیرینه.
دیوونه بازیاتو دوست دارم... دیوونم اگه پا به پات بیام؟
اما از همه بیشتر،
بودنت رو دوست دارم...

دیوانه ای...




شاید خیلی محبت کردی ، شاید از خوب بودن خسته شدی ، عشق من شاید اصلا از بودن خسته شدی.
میترسی زیادی دوسم داشته باشی ، ولی خبر نداری از هزار تا حرف دلم یکیشو میشنوی نه بیشتر. دلم میخواست میرفتی و منم پا به پات میومدم. دلم میخواست فقط یک بار میتونستم هر چی که تو دلم دارمو بهت بگم. فقط یک بار بهت نشون میدادم توی فکرم چی میگذره بدون اینکه بترسم که بترسی... اما چی کار کنم؟ زن ، از دلش فقط و فقط برای آینه میگه.
شاید خیلی خسته ای شاید خیلی آزارت دادم ... هدیه ای بهم دادی که باعث شد از خودت بیزار بشی... نمیدونم منو زیادی دوست داشتی یا خودتو ... بغض گلومو گرفته، الآن حداقل الآن وقت کم آوردن نبود... من توی این مدت احساس کردم برای اولین بار یه "مرد" کنارمه...