سادگی ها

داستانهای دخترک و اقیانوس

سادگی ها

داستانهای دخترک و اقیانوس

چه خوب

دیشب یه اتفاق قشنگ افتاد. اقیانوس از خواب بیدار شد و دخترکو در آغوش گرفت. اون با دستای پر قدرتش آروم دخترک رو تو بغلش فشرد و با مهربونی ساعتها باهاش حرف زد. دخترک با خودش فکر کرد: "چه خوب که اقیانوسم خستگیش در رفته."
نظرات 5 + ارسال نظر
تتی پنج‌شنبه 5 مهر 1386 ساعت 04:30 ب.ظ http://teti.blogsky.com

سلام
خیلی خوبه ادم ببینه اقیانوس دلش خستگیش در رفته
این اتفاق قشنگو به فال نیک میگیریم
مرسی سر میزنی

آره نمیدونین چه آرامشیه.

بابل بوی شنبه 7 مهر 1386 ساعت 02:20 ق.ظ http://www.sadedel11.blogsky.com/

سلام چرا همش تو آب و دریا غوطه وری

نمیدونم. یکی کوه پیدا میکنه، یکی جنگل، یکیم اقیانوس.

پیشوا شنبه 7 مهر 1386 ساعت 04:10 ب.ظ http://www.theday.blogfa.com

چه خوب....خوشحال شدیم

واقعا ؟

آیدا شنبه 7 مهر 1386 ساعت 04:58 ب.ظ http://www.taraneyegandom.blogsky.com

خدا کنه اقیانوس دیگه هیچ وقت خسته نشه...

با لاخره همه بعضی موقعها خسته میشن ولی بهتره بگیم خدا کنه دخترک یه کم عاقلتر بشه!!

حامد یکشنبه 8 مهر 1386 ساعت 08:03 ب.ظ http://www.1god1love.blogfa.com

دختره چی؟

یعنی چی دختره چی؟!؟!؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد