سادگی ها

داستانهای دخترک و اقیانوس

سادگی ها

داستانهای دخترک و اقیانوس

ترس

میترسم از موجای اقیانوس و نم نم بارون بنویسم... میترسم از مهربونیاش و هوای آفتابی بنویسم... میترسم از آرامش دخترک توی آغوش محکم اقیانوس بنویسم... میترسم چشم بخورن.
نظرات 3 + ارسال نظر

وبلاگت بسیارجالب ومفید بود شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما بوزد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شما دوست عزیز شود=>


http://www.dvp.mihanblog.com
گنج7دریا
http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع/شرکت درجایزه800دلاری

پیشوا چهارشنبه 18 مهر 1386 ساعت 01:26 ق.ظ http://www.theday.blogfa.com

ننویسی هم همه می دونن چی به چیه و کی به کیه...
نترس بابا ! از چی می ترسی؟! توکل کن و بازم ادامه بده...

تتی پنج‌شنبه 19 مهر 1386 ساعت 11:52 ب.ظ http://teti.blogsky.com

سلام
امام علی میگه
ترس برادر مرگه
پس نترس و بنویس
آنزمان که سهراب نوشت :
تا شقایق هست زندگی باید کرد خبر از دل پردرد گل یاس نداشت ...
پس اینجور باید نوشت : چه شقایق باشی چه گل پیچک و یاس زندگی اجبار است ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد